English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 137 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to score with a girl <idiom> U موفق شدن در تلاش نزدیکی کردن با دختری [اصطلاح روزمره]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
He has a crush on that young girl . He is stuck on that young girl . U گلویش پیش دخترک گیر کرده
her next was a girl U بچه دومش دختر بود
girl U معشوقه
girl U دوشیزه کلفت
girl U دختربچه
girl دختر
who is this girl ? U این دختر کیست
old girl U فارغالتحصیلمدرسهدخترانه
girl guide U دختر پیشاهنگ
girl guide U عضو پیشاهنگی دختران
call girl U فاحشه تلفنی
girl scout U پیشاهنگ دختر
bat girl U توپ جمع کن
girl friday U زن کار امد و لایق
girl friday U معاون زن
girl friday U دستیار زن
land girl n U دختری که کارهای صحرایی میکرد
pinup girl U دختر زیبایی که عکسهایش به دیوار اویخته شود
shop girl U شاگرد پادو
shop girl U شاگرد دکان
the girl guardians U بزرگترهای دختران
girl guides U دختران یشاهنگ
chorus girl U زن جوانی که دریک دسته کرمیخواند
cover girl U زن جوانی که عکسش روی جلد مجلات چاپ میشود
I cant figure that girl out . U از کارهای او چیزی نمی فهمم
nautch girl U رقاصه
unlucky girl U آدم بد شانس
head girl U بچهسمبلونمونهمدرسه
bunny girl U زنیکهبالباسخرگوشیدرکابارهنوشیدنیسرو میکند
cover girl U ستارهی روی جلد
girl scout U عضو پیشاهنگان دختر ایالات متحده آمریکا
girl scouts U پیشاهنگ دختر
girl scouts U عضو پیشاهنگان دختر ایالات متحده آمریکا
The girl got panicky and gave herself away . U دخترک دستپاچه شد وخودش را لو داد
The girl was penciling her eyebrows . U دخترک داشت ابروهایش را می کشید
She is self-centerd. she is an opinionated sort lf girl. U دختر خودرأیی است
The blow made me giddy young girl . U دختر گیج وسر بهوایی است
to know the score <idiom> U سری توی حساب داشتن
on this score U از این بابت
on this score U از این حیث
score U شیار
score it under U زیر ان خط بکشید
To keep the score. U حساب امتیاز رانگاهداشتن
what is the score U هر کدام چند بازی داریم
what is the score U حساب برد و باخت چقدراست
to keep score U بازی رانگاهداشتن
What is the score? U چند به چندیم ؟ ( امتیاز شما ری در بازی )
to keep score U حساب
He knows the score . U سرش توی حساب است
t score U نمره T
He knows the score . U سرخوردن ( واخوردگی ویأس )
score out U خط زدن
score U نشان
score U خط
score U بریدگی
score U رتبه تیر بخال زدن رتبه بندی کردن
score U نمره اوردن
score U پیروزی
score U فاصله ازنقطه اغاز تا خط امتیازگاوبازی
score U گرم کردن اسب ثبت حرکات
score U خط زدن
score U خط افتادن
score U نمره
score U امتیاز گرفتن حساب امتیازات
score U حساب
score U چوب خط نمره
score U مارک
score U نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
score U نشان معدل
score U حساب کردن بحساب اوردن
score U تحقیر کردن ثبت کردن
score U پوان اوردن
score U امتیاز
true score U نمره حقیقی
unweighted score U نمره غیروزنی
transmuted score U نمره تبدیل شده
total score U نمره کامل
blind score U امتیاز اضافی به تیمی که عضو ان غایب یا اخراج شده و جانشینی ندارد
three score and ten U هفتاد
time score U نمره زمانی
weighted score U نمره وزنی
additional score U نمره اضافی
accuracy score U نمره دقت
graphic score U نمره نگارهای
score-console U صفحهنمایشامتیاز
settle a score with someone <idiom> U عین چیزی را به کسی پس دادن
To score points. U امتیاز آوردن ( ورزش )
He told us what the score was. U جریان را برایمان تعریف کرد ( گفت )
predicted score U نمره پیش بینی شده
To score a goal . U گل زدن ( درفوتبال وغیره )
on the score of neglect U ازاین حیث
gross score U نمره خام
percentile score U نمره صدکی
perfect score U امتیاز کامل
deviation score U نمره انحراف
derived score U نمره اشتقاقی
real score U نمره واقعی
run up a score U قرض بهم رساندن
score a person U از کسی پیش بردن
error score U نمره خطا
evaluation score U نمره ارزیابی
on the score of neglect U بعنوان غفلت ازاین بابت
grade score U نمره کلاسی
ipsative score U نمره نسبی
gain score U نمره افزوده
lie score U نمره دروغگویی
main score U نمره اصلی
evaluation score U نمره ازمایش
normalized score U نمره هنجار شده
observed score U نمره مشاهده شده
score a person U بر کسی پیش دستی کردن
box score U نتیجه برد وباخت بازی
score sheet U برگ امتیاز
set the score U افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
box score U جدول امتیازها
sigma score U نمره معیار
standard score U نمره معیار
standardized score U نمره بهنجار شده
stanine score U نمره نه بخشی
box score U حساب بازی
test score U نمره ازمون
score out that word U روی ان واژه خط بکشید
score out that word U ان واژه را خط بزنید
composite score U نمره مرکب
score keeper U منشی
score off a person U از کسی پیش بردن
corrected score U نمره اصلاح شده
score off a person U بر کسی پیش دستی کردن
raw score U نمره خام
sweeping score line U خطکمکنندهامتیاز
army standard score U نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
hog score line U خطامتیازپایانی
segment score number U بخششمارهامتیاز
foot score line خط امتیاز انتهایی
annual average score U میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
I know my job ( stuff ). Iknow the score ( ropes ) . U درکارم واردهستم
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com